کلمات معانی دارند و سرگذشت‌هایی!
1
دوسال پیش در مسیر نجف-کربلا از محمد پرسیدم که "زحف" یعنی چه؟ نمی دانست
پاپی شدیم که کسی را پیدا کنیم و بپرسیم.در کاروان رفیقی بود از اعراب خوزستان که فارسی و عربی هردو می‌دانست
یافتیمش و پرسیدم"زحف" یعنی چه؟ گفت: یعنی خزیدن ، با چهار دست و پا راه رفتن مثل راه رفتن بچه‌ها که به سختی می‌خزند
پرسید: کجا دیدی؟ گفتم: پشت کوله اش نوشته بود:"زحفا الیک یا حسین"
هردو اشک ریختیم و تا خود کربلا ورد زبان من ومحمد بود: "زحفا الیک یا حسین"
که بدون پا و با خزیدن هم که شده به سوی تو می آییم.یه سویت یا حسین
"زحفا"

.
2
شب تا دیروقت دانشگاه می‌ماندم و آخرشب تنها از آزمایشگاه راهی می‌شدم،
ساعت 10 شب تازه هیئت دانشگاه هنر (در نزدیکی دانشگاه ما و در مسیرم) شروع می‌شد
من شام نخورده و نیمه جان خودم را به هیئت دانشگاه هنر می رساندم
داخل می رفتم، یک استکان کمر باریک چای می نوشیدم و اندکی خرمای سسی
(خرمایی که ارده برروی آن ریخته باشند

+)

گاهی توقفی میکردم و بیش تر اوقات از آن مراسم دوست داشتنی همین خرما و یک ذکر یاحسین نصیبم می شد
آن شب در حین نوشیدن چای مداح مراسم شعری را می خواند
از همه ی شعر یک بیت اش را و از آن بیت یک مصرعش را شنیدم
از مصرع چیزی در خاطرم نیست جز واژه "بوریا"
فکری شدم که بوریا یعنی چه؟ گوشی را در آوردم و جست و جو کردم
پاسخ این بود:
"حصیر، حصیری که از نی شکافته می‌بافند"
ناخودآگاه از "بوریا" مصرع را و از مصرع بیت را و از بیت شعر را و از شعر لحظه هایی را خواندم!

"نقل است که چون سه روز از عاشورا گذشت، بنی اسد که روستاییانی نزدیک کربلا بودند،خود را به کربلا رساندند
و با کمک امام سجاد به دفن شهدای کربلا پرداختندچون پیکرهای بی سر را دفن می کردند، شناسایی پیکرها مشکل بود
ظاهرا پیکر آخر پیکر حضرت اباعبدلله بوده و کفنی باقی نمانده بوده است
حضرت سجاد می گویند "بوریایی" بیاورید.پیکر را درون بوریا می گذارند و به خاک می سپارند"

تا مترو هی با خودم زمزمه می کنم و کنج یادداشت گوشی ام می نویسم که یادم نرود
بوریا یعنی حصیر بافته شده از نی
 سلام بر صاحب بوریا
سلام بر صاحب حصیر بافته شده از نی
.
پ ن: روایت های متفاوتی از دفن پیکر شهدای کربلاست، این نقل "بوریا" در برخی مقاتل نقل شده است.
پ ن2: عزیز که خاظرش خیلی عزیز است برایم، از دایی شهیدم نقل می کند که همیشه میخواند
"جان دادن و کربلا ندیدن سخت است".
ممنون که به ما کربلا دیدن را هدیه دادید با جانتان! کربلا نرفته های شهید!
پ ن3: عنوان مراسم امسال دانشگاه هنر این بود "باید شهید بود و ترا خون چکان سرود"
باور میکنید بگویم از بس این شعر را خوانده ام بخش‌هایی را حفظ شدم! مسحور این تک بیتم
"باید شهید بود و ترا خون چکان سرود/ شرمنده ام اسیر عبارات مانده ام"

+





مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها